Tuesday, March 29, 2011

اخراجی های 3 با حضور دکتر حاج محمود سوزوکی

 فیلم اخراجی های 1 نشان داد که بسیج و بسیجی از چه قماشی هستند. واقعا متاسفم برای کسانی که فقط برای وقت گذارنی و شنیدن دیالوگهای سخیف و پوچ و ابلهانه حاصل از یک تفکر پوسیده، وقت خود را تلف میکنند. چنین افرادی واقعا قابل ترحم هستند.

Monday, March 28, 2011

بازداشت برای محافظت از جان رهبران جنبش سبز!

خانم کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا گفته است: مقامات جمهوری اسلامی به او گفته اند که برای محافظت از جان آقایان موسوی و کروبی و خانم ها کروبی و رهنورد، آنها را به زندان انداخته اند یا در شرایطی مشابه زندان قرار داده اند، متن پیش رو، با طرح چند پرسش به این گفته می پردازد.
 چه کسانی قصد جان اینها را دارند که به قانون بی اعتنا و از تعقیب در امان هستند؟ آیا حکومت آنها را می شناسد ولی نمی تواند مانع اقدام آنها شود؟ چرا؟

در حالی که نمایندگان مجلس و اجماعی از هواداران حکومت خواهان اعدام اینها هستند، کدام صاحب قدرتی مایل به محافظت از آنها است که حرفش خریدار ندارد و چرا؟

آیا امکان کشتن از راه تلفن و اینترنت وجود دارد که این ابزارهای ارتباطی از ایشان گرفته شده است؟ آیا اگر قلم و کاغذ در اختیار این افراد محترم قرار گیردتا مطلبی بنویسند زمینه قتل آنها فراهم می شود؟

آیا فرزندان ایشان هم به عنوان خطر جانی برایشان به حساب می آیند که مانع ملاقات آنها با پدر و مادرشان می شوند؟

آیا تنها راه محافظت از افرادی که در معرض خطر هستند، زندانی کردن آنها و قطع ارتباطشان است؟ در این صورت چرا این اقدام در مورد دیگرانی که به گفته خودشان بارها مورد حمله آدم ربایی در عراق و ایتالیا و جاهای دیگر قرار گرفته اند و به ادعای خودشان در معرض ترور هستند اعمال نمی شود تا ملتی نفسی به آسودگی بکشد؟

آیا این استدلال، ادعای اقتدار اطلاعاتی و امنیتی را نقض نمی کند؟

کسانی که قصد جان این عزیزان مردم را دارند، مسلح هستند؟ چه نوع سلاحی و به چه میزان اسلحه دارند که امکان محافظت از جان چند نفر، برای حکومت دشوار یا ناممکن است؟
8 : اگر ادعای محافظت از جان این آقایان و خانم ها ادعایی درست است چرا نسبت به شناسایی و محاکمه و مجازات افرادی که پیش از این به منزل آقا و خانم کروبی حمله کردند و همچنین حمله کنندگان به ایشان در قزوین و میدان صادقیه کوتاهی شده است؟

چرا محافظ مورد اعتماد و کارآمد آقای موسوی از کار برکنار شد؟

اگر دستور دهندگان و مجریان سوء قصد احتمالی از خودی ها هستند چرا از والی حرف شنوی ندارند؟ اگر از بیگانگان یا همان دشمنان هستند چرا مسئولیت حفظ جان رهبران سبزها و مقابله با دشمنان، به هواداران بیشمار سبز سپرده نمی شود؟

با توجه به عدم اشراف کامل حاکمان عباسی به قلمرو حکومت عباسیان و شرایط و امکانات آن روزگار که در مقایسه با امروز بسیار ضعیف بوده است، آیا توجیه به زندان افکندن امامان شیعه برای حفظ جان آنها قابل پذیرش است؟ البته این بند بنا ندارد کسانی را که خود را پیرو امامان شیعه می دانند با آنها مقایسه کند
 آیا پذیرش مسئولیت جان خویشتن از سوی افرادی که نام برده شد و ترجیح زندگی و ارتباط به بی ارتباطی و بی خبری و مراقبت دائمی، قابل بررسی است؟

در پایان، آیا این اعتراف به ناتوانی حکومت نسبت به تأمین امنیت جانی برای چهار نفر، دلیل کافی برای برقراری نظمی نوین و سیستمی تازه و تدبیری کارآمد و بهتر و به کار گیری مدیرانی شایسته برای رفع دغدغه ها و تأمین امنیت و مقابله با نا امنی ها و نا امن سازان نیست؟
منبع: جرس

Sunday, March 27, 2011

سال آگاهی تا رهایی

و رهایی نزدیک است...

مرگ مشکوک چند زن زندانی بی دفاع در زندان اوین

بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" در طی چند هفتۀ اخیر چند نفر از زنان زندانی بند 1 زندان اوین بطرز مشکوکی در گذشته اند.
در طی یکماه گذشته حداقل 3 تن از زنان زندانی این بند که آخرین آنها ، زندانی توران تربتی 38 ساله است به طرز مشکوکی در حدود 5 روز پیش در گذشت همچنین زن زندانی دیگری بنام خانم فاطمه عباسی پیش از این در زندان بطور ناگهانی درگذشت. هویت زن زندانی سوم متعاقبا اعلام خواهد شد.
از مدتی پیش وضعیت وشرایط زنان زندانی زندان اوین شدیدا به وخامت گراییده است. تعداد زیادی از آنها بیمارهستند و نیاز به درمان دارند با این وجود از خدمات درمانی محرم اند .وضعیت غذایی آنها اسف بار می باشد و مدتها است که گوشت ومرغ و ماهی را از لیست غذایی آنها حذف شده است و اکثر اوقات غذای آنها تخم مرغ و سیب زمینی است.وضعیت بهداشتی زنان زندانی قرون وسطایی است و چیزی به عنوان بهداشت در این بند دیگر معنی و مفهومی ندارد.
اکثر زنانی که در بند 1 هستند به اتهام مصرف مواد مخدر بازداشت شده اند . در زندان به آنها داروی متادون با دز بالا داده می شود که باعث اعتیاد آنها شده است .متادون را به زنان زندانی که سن آنها بین 20 الی 40 سال می باشد تجویز می شود .از طرفی دیگر داروی متادن را همراه با مخلوطی از داروهایی دیگر به آنها داده می شود که باعث ایجاد زخم هایی شبیه زخم بستر بر بدن آنهاو حتی باعث مرگ آنها شده است .
از طرفی دیگر شایعاتی حاکی از آن است که قرار است زنان زندانی عادی زندان اوین به زندانی در ورامین منتقل شوند.گفته می شود که انتقال آنها قرار است پس از تعطیلات عید نوروز صورت گیرید.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،عدم رسیدگی پزشکی که منجر به مرگ زنان زندانی بی دفاع در زندانهای رژیم ولی فقیه علی خامنه ای می گردد را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد و سایر مراجع بین المللی خواستار رسیدگی به پرونده جنایت علیه بشریت رژیم ولی فقیه در دادگاه های بین المللی است.

Wednesday, March 16, 2011

شعر فوق العاده زیبای "کلاس درس خالی مانده از تو" هيلا صديقي

به یاد هیلا که در چنگال دیو استبداد اسیر است





هوا بارانی است و فصل پاییز.....گلوی آسمان از بغض لبریز
به سجده آمده ابری که انگار
.....شد ه از داغ تابستانه سر ریز
هوای مدرسه بوی الفبا
.....صدای زنگ اول محکم و تیز
جزای خنده های بی مجوز
.....و شادیها و تفریحات ناچیز
برای نوجوانی ها ی ما بود
.....فرود خشم و تهمت های یکریز
رسیده اول مهر و درونم
.....پر است از لحظه های خاطرانگیز
کلاس درس خالی مانده از تو
.....من و گلهای پزمرده سرمیز
هوا پاییزی و بارانی ام من
.....درون خشم خود زندانی ام من
چه فردای خوشی را خواب دیدیم
.....تمام نقشه ها بر آب دیدیم
چه دورانی چه رویای عبوری
.....چه جستن ها به دنبال ظهوری
من و تو نسل بی پرواز بودیم
.....اسیر پنجه های باز بودیم
همان بازی که با تیغ سر انگشت
.....به پیش چشمهای من تو را کشت
تمام آرزو ها را فنا کرد
.....دو دست دوستیمان را جدا کرد
تو جام شوکران را سر کشیدی
.....به ناگه از کنارم پر کشیدی
به دانه دانه اشک مادرانه
.....به آن اندیشه های جاودانه
به قطره قطره خون عشق سوگند
.....به سوز سینه های مانده در بند
دلم صد پاره شد بر خاک افتاد
.....به قلبم از غمت صد چاک افتاد
بگو ـ بگو آنچا که رفتی شاد هستی؟
.....در آن سوی حیات آزاد هستی؟
هوای نوجوانی خاطرت هست؟
.....هنوزم عشق میهن در سرت هست؟
بگو آنجا که رفتی هرزه ای نیست ؟
.....تبر تقدیر سرو و سبزه ای نیست ؟
کسی دزد شعورت نیست آنجا؟
.....تجاوز به غرورت نیست آنجا؟
خبر از گورهای بی نشان هست ؟
.....صدای زجه های مادران هست؟
بخوان همدرد من هم نسل و همراه
.....بخوان شعر مرا با حسرت و آه
دوباره اول مهر است و پاییز
.....گلوی آسمان از بغض لبریز
من و میزی که خالی مانده از تو .....و گلهایی که پزمرده سر میز